در پی توهین های مکرر نشریه شارلی ابدو به ساحت پیامبر اعظم(ص)، موجی از ابراز تنفر نسبت به این اهانت ها در سراسر جهان به راه افتاده است که یکی از راه های حمایت از این کمپین انتشار استیکر پیامبر اسلام در شبکه های تلفن همراه است.
سیدمحمد موسوی مدافع تیم ملی والیبال کشورمان پس از انتشار تصویر خود با رهبر انقلاب، توضیحات جدیدی نیز در صفحه شخصی خود منتشر کرد.
سیدمحمد موسوی” مدافع پرافتخار تیم ملی والیبال ایران که در دیدار دیروز مدالآوران مسابقات آسیایی و پاراآسیایی با رهبر معظم انقلاب شرکت کرده بود، عکس خود از دیدار با حضرت آیت الله خامنهای را در صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشت.
مدافع تیم ملی والیبال کشورمان درباره این دیدار نوشت:
دیدار با رهبر معظم انقلاب. من که خیلی دوست داشتم. وقتی ایشونو دیدم چهرشون حس عجیبی به آدم میده ولی حیف که نشد از نزدیک با ایشون صحبت کنیم :(
Message of ayatollah Seyyed Ali Khamenei, Leader of The Islamic Republic of Iran
In the name of God, the Beneficent the Merciful
To the Youth in Europe and North America,
The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.
I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.
I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.
Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.
The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.
By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?
You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.
My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.
I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.
Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?
Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?
I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.
Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.
Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.
پس از ورود، ابن ملجم عرض تبریک مفصلى ایراد کرد تا رسید به اینجا که: "تو امیرالمؤمنین و وصىّ رسول خدا و وارث علوم او هستى. خداوند لعنت کند کسى را که انکار حق تو را بکند." و سه بیت شعر نیز گفت که مضمونش این است: "با تمام قوا و مردان زیرک در اجراي فرمانت حاضریم." حضرت فرمود: نامت چیست؟ عرض کرد: عبدالرحمن پسر ملجم مرادى.
.آنچه در پیش رو دارید بحثى پیرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر شریف المیزان است که در دو سوره « قدر» و «دخان» مطرح گردیده است
شب قدر یعنى چه؟
مراد از قدر، تقدیر و اندازه گیرى است و شب قدر شب اندازه گیرى است و خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال را تقدیر می کند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر می گرداند.
شب قدر کدام شب است؟
در قرآن کریم آیه اى که به صراحت بیان کند شب قدر چه شبى است دیده نمی شود. ولى از جمع بندى چند آیه از قرآن کریم می توان فهمید که شب قدر یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو می فرماید: « انا انزلناه فى لیله مبارکه.»( دخان / 3 ) این آیه گویاى این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوى دیگر می فرماید: « شهررمضان الذى انزل فیه القرآن.»( بقره / 185) و گویاى این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
و در سوره قدر می فرماید: «انا انزلناه فى لیله القدر.» (قدر/1) از مجموع این آیات استفاده می شود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شبهاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار می توان آن شب(شب قدر) را معین کرد.
در بعضى از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخى دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگرى متعین در شب بیست و سوم است. (1) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.
پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شبهاى ماه رمضان و یکى از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت به طورعجیبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2) و در آن شب قرآن نازل شده است.
شناخت اهمیت ماه مبارک رمضان و شب قدر در زندگانی علما و بزرگانی چون آیت الله بهجت،علامه طباطبایی،امام خمینی و... بهترین راهنما جهت استفاده ی بهتر از این فرصت است در ادامه به نوع اعمال و توجهات این بزرگان در این ایام اشاره خواهدشد :
مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) خطاب به گردانندگان شبکههای ماهوارهای شیعی گفت: تو میخواهی با شبکههایت شیعه را حفظ کنی؟
به گزارش فرهنگ نیوز ، به نقل از وبگاه حوزه علمیه امام مهدی(عج)، آیتالله روحالله قرهی مدیر این مدرسه دینی به مناسبت ماه مبارک رمضان به شرح دعای ابوحمزه ثمالی پرداخته است که بخش چهاردهم آن در ادامه میآید:
در مظلومیت امام دوم شیعیان همین کفایت میکند که علیرغم تاثیر گسترده ایشان بر دوام وحیات جاودانه اسلام شیعیان نیز از شناخت ناچیزی نسبت به زوایای زندگی آن امام عزیز برخوردارند.
معجزه (کرامت) ی حضرت
به امام خود ایمان بیاورید:
مرحوم شیخ مفید به نقل از امام محمّد باقر علیه السلام حکایت نماید:
روزى عدّه اى از مردم حضور امام حسن مجتبى علیه السلام آمده و به حضرت گفتند: یاابن رسول اللّه ! شما نیز همچون پدرت امیرالمؤ منین علىّ علیه السلام معجزه اى - که بسیار مهمّ باشد - برایمان آشکار ساز.
امام مجتبى علیه السلام فرمود: آیا پس از دیدن معجزه به امامت من مطمئن خواهید شد؟ و آیا ایمان خواهید آورد؟
کتاب «صلح الحسن» نوشته « راضی آل یاسین»- متولد 1869 و متوفی به سال 1953میلادی- که در فارسی اول بار توسط روحانی جوان و مبارزی به نام «سید علی خامنه ای» ترجمه شد.
مترجم به سبب باورهای شیعی ترجیح داد عنوان کتاب را به «صلح امام حسن» ترجمه کند و ذیل آن نیز عبارت « پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» را بیاورد. جالب این که متن ترجمه مفصل تر از اصل عربی است به این خاطر که مترجم ذوق ادبی و علاقه خود به استفاده از واژه های فاخر در زبان فارسی را نیز به کار گرفته است.
5 سال بعد یک خراسانی دیگر (فخرالدین حجازی) نیز باز این کتاب را ترجمه کرد و تفاوت آن دو در وهله نخست در همان عبارت « پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» است.
این مسجد به سبک هندی سنتی و به دست “یان یوزف اشواگرا” (Jan Josef Švagr) ساخته شده است.
وبسایت “امیزینگ نوتز” نوشت: حمله اتمی آمریکا به دو شهر ناگازاکی و هیروشیما باعث شد منطقه کوبه نیز طی این حملات آسیب شدیدی دید و تا حد زیادی ویران شد.
در حالی که ساختمان های اطراف مسجد کوبه تقریبا با خاک یکسان شدند، این مسجد مستحکم و پابرجا ماند، و تنها ترک هایی روی دیوارهای بیرونی اش ایجاد شد و شیشه های آن شکست. نمای بیرونی مسجد بر اثر بمباران سیاه شد و البته سربازان ژاپنی که در زیرزمین این مسجد پناه گرفتند از خطر بمباران جان سالم به در بردند.
دعای ابوحمزه ثمالی با صدای سید حسن نصرالله، دعای ابو حمزه ثمالی دعایی است كه وجود مبارك امام سجاد، زین العابدین سلام الله علیه در تمام سحرهای ماه مبارك رمضان این دعای نورانی را میخواندند.
مسأله گرم نگه داشتن غذا در ماه رمضان برایمان معضل بزرگی شده بود چون در این ماه عراقیها طبق عادت خودشان به ما صبحانه و ناهار و شام میدادند.
مسأله گرم نگه داشتن غذا در ماه رمضان برایمان معضل بزرگی شده بود. فقط دو، سه نفر از عراقیها روزه میگرفتند که آنها هم نمیدانستند برای روزه گرفتن باید سحری بخورند. به همین دلیل در این ماه عراقیها طبق عادت خودشان به ما صبحانه و ناهار و شام میدادند. صبحانه و ناهار و شاممان را که میگرفتیم، دورش پلاستیک میکشیدیم و رویش هم پتویی میانداختیم تا در زمان مصرف کمی گرم مانده باشد.
زمان افطار که می رسید، به ترتیب از صبحانه و ناهار شروع می¬کردیم و غذای شب را که حدود 6 عصر توزیع میشد، برای سحر نگه می داشتیم. سرد بودن غذای سحر و دشواری خوردن آن باعث شد که عدهای به فکر تهیه المنت بیفتند. برای این کار ترانس یکی از مهتابیها را باز کردند و فلزهای دورش را درآوردند؛ بعد یک سیم بدون رویه به دو طرف آن وصل کردند تا کارایی یک المنت را پیدا کند. به این ترتیب یک المنت قوی ساخته شد که با آن میشد یک سطل آب را کاملاً گرم کرد. از آن به بعد بود که وضع سحریهای ما خوب شد.
از ساعت 5/12 شب به بعد، دو نفر مسئول گرم کردن غذاها میشدند. یک سطل را تا نیمه آب میکردیم و المنت را داخلش می¬انداختیم و ظرفهای غذا را روی آن میچیدیم. بعد یک پتو روی آنها پهن میکردیم تا بخار آب داغ، تمام غذاها را گرم کند.
بهجتالعرفا(ره) در دوران نوجوانی در حوزه علمیه نجف شاگرد آیتالله قاضی بود و هرگز در درس ایشان سؤالی نپرسید مگر اینکه استاد پاسخش را میداد و میگفت این هم در پاسخ سؤال «فاضل گیلانی»!
به گزارش فرهنگ نیوز ، حجتالاسلام علی بهجت فرزند آیتالله بهجت در برنامه «ضیافت» که روز گذشته دوشنبه(16 تیرماه) از شبکه قرآن و معارف سیما پخش شد، بیان داشت: در طول تاریخ شیعه علمای زیادی بودهاند که زحمت زیادی کشیدهاند اما از این میان تعدادی در کنار سیر عملیشان، سیر انفسی داشتهاند و مسلماً تنها این افراد توانستهاند که به سیر الی الله و یقین برسند و آیتالله بهجت نیز از این دست علما بودند.
آیتالله بهجت از سن 12 سالگی باطن گناه را میدید
وی گفت: همه میگفتند که آیتالله بهجت میتوانند ضمائر را ببینند ولی ایشان اصلا این چیزها برایشان مهم نبود و میگفتند غلط است که کسی دنبال این چیزها برود و بیان میداشتند اگر کسی دنبال گندم برود ممکن است در کنارش کاه هم به او بدهند.
بهجت اظهار داشت: وی از زمانی که کودکی 12 ساله بود چشمش در عبادت باز شده بود و میتوانست باطن گناهان را ببیند و در سن 14 سالگی نیز که در نماز جماعت مرحوم نائینی شرکت میکرد میتوانست سیر آفاقی مرحوم نائینی را درک کند. آیتالله بهجت توانسته بود در زندگیاش عصمت کودکیشان را حفظ کند و در حقیقت به این دلیل آلوده نبوده و میتوانست به راحتی پرواز کنند.
آیتالله بهجت از جانب آقای قاضی لقب فاضل گیلانی گرفت
وی عنوان کرد: آیتالله بهجت از شاگردان آقای قاضی بود و نحوه آشناییاش با آقای قاضی نیز بسیار جالب است زیرا علامه طباطبایی خودشان میگفتند که ما بعد از 5- 6 سال ماندن در نجف یاد میگرفتیم به محضر آقای قاضی برسیم اما بهجت از همان ابتدا به محضر آقای قاضی رسیدند.
این فرزند آیتالله بهجت افزود: خود آیتالله بهجت از نحوه آشناییشان با مرحوم قاضی و اولین باری که نام ایشان را شنیده بودند این گونه میگویند که من در کربلا بودم که یک آقایی شبهای پنجشنبه برای زیارت از نجف به کربلا میآمد و در مدرسه ما وضو میگرفت من تعارفش میکردم که به حجره ما بیاید و او نیز دعوت مرا میپذیرفت از طریق این فرد که برادر علامه طباطبایی بود نام آقای قاضی را شنیدم.
وی تصریح کرد: در دوران نوجوانی در حوزه نجف، پس از حلّ مشکلی علمی مرحوم قاضی به وی گفت: «أشهد أنّک فاضل» و از آن پس او را «فاضل گیلانی» خطاب میکرد. هرگز در کلاس آقای قاضی سؤالی نپرسید و هرگز نیز سؤالی نداشت مگر این که استاد پاسخش را میداد گاهی حتی به اسم میگفت این هم در پاسخ سؤال بهجت!
بهجت بیان داشت: وی در رابطه با آقای قاضی و کلاسهایش میگوید من در تمام مدت سؤالی از مرحوم قاضی نکردم ولی در تمام این مدت هم سوالی نبود که در ذهن من باشد الا این که استاد جواب مرا میداد پدر بعد از این که این موضوع را بیان کردند لبخندی زدند و گفتند 2- 3 بار حتی استاد نام مرا بردند و گفتند در پاسخ به سؤال ایشان. به طوری که یک بار کنار دستی من به من نگاه کرد و گفت تو که سؤالی نپرسیدهای چرا استاد میگویند در پاسخ به سؤال تو؟
فرزند این عالم ربانی تأکید کرد: در حقیقت ایشان در محضر استادان خوبی قرار میگرفت البته این در حالی بود که خودش به دنبال این نبود تا استاد پیدا کند زیرا اگر انسان در مسیر درست قدم بردارد این خود خداست که استاد را میفرستد در حقیقت اینها به دنبال کسانی بودند که جان مطلب را کف دستشان بگذارد.
وی اضافه کرد: وی در رابطه با مرحوم قاضی میگفت درسهای ایشان قابل نوشتن نبود من یک جلسه درس استاد را قیمت کردم دیدم به اندازه قیمت یک کوچهای بود به نام صدتومانی یعنی کلاس ایشان این قدر ارزش داشت که هر جلسهاش از آن کوچه صد تومانی هم باارزشتر بود.
علی بهجت در رابطه با نظر آقای قوچانی در رابطه با پدر بزرگوارش گفت: مرحوم قوچانی در رابطه با آیتالله بهجت میگوید ایشان 22 سال سن داشت اما بیش از 20 مقام داشت اما حیف که نمی توانم بگویم.
پس از بازگشت از حرم امام رضا(ع) چنان نشاطی داشت که حس میکردی مست شده است
وی تأکید کرد: وی با نماز جان میداد و با زیارت جان دوباره میگرفت، ایشان 40 سال دو ماه و نیم از سال را به زیارت امام رضا(ع) میرفت اما در طی این 40 سال یک چهل متری برای خودش آنجا تهیه نکرد همیشه دو ساعت قبل سحر بیدار میشد و به عبادت میپرداخت و نزدیک طلوع آفتاب به حرم میرفت.
این فرزند آیتالله بهجت ادامه داد: قبل از رفتن به حرم به خاطر عبادت زیاد توانشان بسیار کم میشد اما در کمال حیرت وقتی از حرم برمیگشتند انرژی بسیار زیادی پیدا میکردند به طوری که میتوان گفت از حرم که بازمیگشتند انگار مست بودند و دوپینگ کرده بودند بنابراین با من شوخی میکرد و سر به سر من میگذاشت و این انرژی وصف ناپذیر باعث حیرت ما میشد.
وی بیان داشت: در زیارت حضرت معصومه(س) هم همین طور بودند به طوری که از سال 1324 شمسی روزی دو ساعت به حرم حضرت معصومه میرفتند و یک ساعت ایستاده و یک ساعت نشسته زیارت میکردند و دعای جامعه کبیره و چند بار نیز به نیابت، امینالله میخواندند.
نشسته میخوابید و میگفت نشسته بخوابید تا خواب بر شما مسلط نشود
علی بهجت تصریح کرد: ایشان در درس جدی و در عبادت نیز بسیار کوشا بودند به طوری که انسان باورش نمی شد که فردی که این چنین عبادت میکند اهل آن چنان درس و علمی باشد و از طرفی جدی بودن در درس هم باعث نمیشد تا از سیر ملکوتیشان کم بگذارند.
وی در رابطه با نظم آقای بهجت گفت: آیتالله بهجت بسیار در کارهایشان نظم داشتند و از تمامی وقتشان استفاده میکردند به یاد دارم زمانی که میخواستند از این میز به میز دیگر بروند تا کتابی را بردارند اگر در این فاصله کوتاه از ایشان سؤالی می کردی می گفتند الان وقت سؤال است؟ یعنی حتی در بین این راه کوتاه نیز بیکار نمیماندند.
این فرزند آیتالله بهجت عنوان کرد: اگر من تیتر روزنامهها را میخواندم میگفتند وقت اضافه آوردهای که تیتر روزنامهها را میخوانی و واقعا هم همین بود من در زندگیام کسانی را دیدهام که بسیار روزنامه مطالعه میکنند اما یادشان نمیآید ماه قبل چه اتفاقی افتاده و کسانی را دیدم که روزنامه نخوانده و تلویزیون ندیده میدانستند ماههای آینده چه اتفاقاتی میافتد.
وی همچنین در رابطه با زمان استراحت ایشان گفت: خواب ایشان بسیار کم بود به طوری که گاهی نشسته میخوابیدند از ایشان که میپرسیدیم چرا نشسته میخوابید میگفتند دراز نمی کشم که خواب بر من مسلط نشود.
اگر ما در پی حل مشکلات مردم برنمیآمدیم خودشان آن را انجام میدادند
فرزند آقای بهجت اظهار داشت: در رابطه با خانواده نیز سعی میکردند با تمام مشغلههایشان سر سفره بیشتر غذا خوردن را طول بدهند صله رحمشان نیز در این زمان بود زیرا احوال همه را از من و دیگر اعضا خانواده میپرسیدند.
وی تأکید کرد: حتی به نام میگفتند فلان فرد مشکل داشت آیا حل شد؟ دختر فلان فرد مشکلش برطرف شد؟ و میخواستند که پیگیر مشکلات همه باشیم و اگر زمانی هم ما یادمان میرقت خودشان آن کار را انجام میدادند، از برنج و محصولات میوه هم که جز وجوهات نبود یک سوم را کنار میگذاشتند به طوری که گاهی ما 3،4 ماه سال را بی برنج میماندیم.
فحش هم میدهید بگویید گل اناری
علی بهجت گفت: پدر هرگز در کودکی به ما اجازه نمی دادند فحش بدهیم من میگفتم نمیشود که عصبانی هستیم فحش ندهیم می گفتند بگویید گل اناری زیرا گل انار مانند انار است اما وقتی سراغش میروی می بینی انار نیست.
گاهی از شدت ناراحتی برای اتفاقات دنیای اسلام انرژیشان در درس دادن نیز تحلیل میرفت
حجتالاسلام بهجت تصریح کرد: ایشان نسبت به اتفاقاتی که در جاهایی مانند بغداد میافتاد از جمله انفجارها به شدت حالت ترحم داشتند به طوری که از شدت ناراحتیشان احساس می کردید که در آن انفجار برای یکی از اقوامشان اتفاقی افتاده است. در جلسه استفتائات نیز گاهی بعد از جواب به چند سؤال یک دفعه بیان میداشتند هر روز یک انفجار انجام میدهند نمیگذارند راحت باشیم.
وی ادامه داد: حتی از شدت ناراحتی برای اینگونه مسائل توانایی و انرژیشان برای درس دادن تحلیل میرفت گاهی یکدفعه به شدت ناراحت میشدند و میگفتند خدایا رحم کن ما از ایشان میپرسیدیم آقا چه شده؟ میگفتند سفیانی از حتمیات است اینها به اسم میکشند. شما چه میدانید؟ با این درندگان چه کنیم؟ نمی دانیم، مرددیم دعا کنیم آیا بمانیم تا ظهور؟
اگر از کرامات ایشان میگفتی به شدت عصبانی میشدند و میگفتند من گدا هستم
وی عنوان کرد: یک موضوعی که به شدت ایشان را عصبانی میکرد این بود که بگویید من فلان کرامت را از شما دیدهام این حرف باعث ناراحتی و عصبانیت ایشان میشد طوری که با ناراحتی میگفتند من چکارهام؟ من کارهای نیستم من گدا هستم. در صورتی که فرد میدانست این از کرامات آقا بوده است.
علی بهجت با بیان خاطرهای گفت: یک بار فردی به نزد آقا آمد و گفت به تازگی نورسیدهای دارم آقا گفتند نامش را زینب بگذار من گفتم آقا از کجا میدانید دختر است پس شما میدانید که فرزند ایشان دختر است آقا حرف را عوض میکردند و میگفتند من مگر گفتم دختر است. در حقیقت ایشان هرگز دوست نداشتند کسی ایشان را بشناسد.
او تمام نشانهها را پاره میکرد
این فرزند آیتالله بهجت گفت: سیر زندگی آیتالله بهجت بسیار پیچیده بود به طوری که سالها طول میکشید تا یک سؤالمان در رابطه با ایشان پاسخ داده شود زیرا وی هرگز حاضر نبوداز خود چیزی را افشا کند، او واقعا عبد خدا بود و همیشه هم میگفت من هیچ چیز نیستم به همین خاطر ما نیز چیز زیادی از ایشان نمیفهمیدیم.
وی در پایان خاطرنشان کرد: سال 63 بود که علامه جعفری تلنگری به من زد که کارهایت را رها کن و پیش پدرت بیا که ایشان یک فرد خاص و تکی است اما بعد از آن نیز من چیز زیادی در رابطه با پدر متوجه نمیشدم البته گاهی بعضی مطالب را یادداشت میکردم اما این یافتهها تنها مانند پازلی از هم پاشیده بود تمام نشانهها را پاره میکردند
همراهي او با پيامبر و مسلمانان در شعب ابوطالب و کمک هايي که نزديکان پدري او براي مسلمانان به شعب مي فرستادند، مايه قوّت قلب مسلمانان بود. اين همراهي و همکاري و فداکاري صادقانه، مصداقي عيني و مثال زدني از زنان مهاجر و مجاهد ساخته بود.
توضیحات :خلاصه ای از مناظره دیدنی سید محمد حسینی مجری شبکه جهانی ولایت (تحت حمایت مالی آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی و خیرین و با مدیریت آیت الله دکتر حسینی قزوینی که از شهر مقدس پخش می شود) با حسن اللهیاری روحانی افغانی (صرفا بیان ملیت نه توهین) و مدیر شبکه تفرقه افکن و منحرف اهل بیت با موضوع ولایت مطلقه فقیه که در نهایت با سوتی ها و شکست ادعاهای پوچ این روحانی نمای بی سواد همراه است - اردیبهشت ماه 1393 .
چهارمین قسمت از مجموعه عمامه های انگلیسی در آستانه روز بزرگداشت علامه امینی رحمة الله علیه (۱۲ تیر) پس از استقبال گسترده و بی نظیر از قسمت های قبلی ٬ منتشر شد!
دومین قسمت از مجموعه مستند عمامه های انگلیسی پس از استقبال بی نظیر از قسمت اول ، منتشر شد.
آسیبشناسی جریانهای افراطی و تاثیر آنها بر مکتب تشیع
توجه : بخش هایی از سخنرانی مورد استفاده در این قسمت ، متاسفانه سانسور شده است . در صورتی که سخنرانی بدون سانسور به دست ما برسد ، از آن در قسمت های بعدی استفاده خواهیم کرد…
بسم الله الرحمن الرحیم یا علی اللهم العن الجبت و الطاغوت
برخي معتقدند لقب "ام المومنين" را نوعي افتخار براي عايشه محسوب مي کنند. ولي طبق آيات قرآن ما معتقديم که ام المومنين به تنهايي فضيلتي نيست بلکه زنان رسول خدا فقط اگر تقوي پيشه کنند و از خدا بترسند داراي ارزش و مقام مي باشند. و به همين جهت است که قرآن مي فرمايد:
يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً. يعني: "اى همسران پيامبر! شما اگر پرهيزكارى پيشه كنيد [از نظر منزلت و موقعيت] مانند هيچ يك از زنان نيستيد، پس در گفتار خود، نرمى و طنّازى نداشته باشيد تا كسى كه بيمار دل است طمع كند، و سخن پسنديده و شايسته گوييد.." (احزاب/32)
حضرت خدیجه اولین همسر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اولین زنی که اسلام آورد و مادر فاطمه زهرا که از زنان مشهور تاجر عرب و حجاز به شمار می رفت. پدرش خویلد بن اسد و مادرش فاطمه (دختر زائدة بن اصم بن….) که سلسله آنها از "لوی" با پیغمبر اکرم و سایر هاشمیان، مشترک می شود. خدیجه از طرف پدر با رسول خدا، عموزاده و نسب هر دو به "قصی بن کلاب" می رسد. او از خانواده های اصیل و اشراف مکه است. تولد او نیز در مکه و چندین سال قبل از «عام الفیل» بوده است. حضرت خدیجه قبل از ازدواج با رسول خدا، ۲ بار شوهر کرده بود که هر دو از دنیا رفته بودند او از شوهر دوم خود ("ابوهالة بن ….تمیمی" ) فرزندی داشت که نامش "هند" بود که از همین جهت به او لقب "ام هند" دادند. عده ای از علمای بزرگ معتقدند که خدیجه قبلا ازدواجی نکرده بود و فرزندان منتسب به او، مربوط به خواهرش است.
بانوی ثروتمند حجاز و تجارتش در آن زمان که مردم مکه، از راه تجارت امرار معاش می کردند خدیجه نیز از آنجا که از ثروتمندان مکه و کارهای تجارتی می کرد و چندین شتر در دست کارگزاران او بود که در اطراف کشورهایی مثل شام، مصر و حبشه، رفت و آمد و دادوستد داشت، وقتی آوازه درستی و امانتداری و خوش خلقی رسول خدا را شنید و لقب "محمد امین" را از او دید، در پی مذاکراتی که با ابوطالب، عموی پیغمیر کرد "محمدامین " را در کاروان تجارتی خود، در امور مربوط به دادوستدهایش انتخاب کرد و از آن پس پیامبر گرامی اسلام در دوران جوانی در سفرهای تجارتی برای حضرت خدیجه سود فراوانی بدست آورد. در سفری که پیغمبر برای تجارت به شام رفت، حضرت خدیجه غلام خود "میسره" را همراه او کرد و دستور داد تا همه جا، او را همراهی و مراقبت نماید. درشهر بصری در نزدیکی شام به راهبی به نام "نسطورا" برخورد کردند که او به غلام، از آینده پیغمبر و نبوت او خبر داد و از طرفی سود بسیاری عاید آنها شد که تا آن موقع، در هیچ سفری به این اندازه نبود. بعد از برگشت از شام، میسره، احوالات سفر و گفتار راهب و مشاهداتش را که از عظمت و معنویت محمد بود، برای خدیجه تعریف کرد و از همین جا بود که او را مشتاق همسری با "محمد امین" نمود.
ازدواج خدیجه با رسول خدا با وجودی که مردان ثروتمندی از قریش چون "ابوجهل بن هشام" و "عقبة بن ابی معیط" از او خواستگاری کرده بودند ولی خدیجه که شیفته درستکاری و امانتداری و مکارم اخلاقی و جهات معنوی او شده بود، خود، پیشنهاد ازدواج داد و برخلاف سنت های ازدواج در میان اعراب جاهلی آن زمان، مال و ثروت زیادی از دارائیش را به محمد، هدیه کرد. محمدامین نیز این پیشنهاد را پذیرفت و مراسم عقد آنها با حضور عموهای پیامبر و بستگان خدیجه که از هه مشهورتر پسرعموی او "ورقة بن نوفل" بود انجام و خطبه عقد توسط "ابوطالب" که بزرگ بنی هاشم و عمو و کفیل پیامبر بود، اجرا شد. مهریه آن حضرت بنا به نقل برخی تاریخ ۲۰ شتر و بنا به نقل بعضی ۱۲ اوقیه و نیم که پانصد درهم می شود، بود. بر سر این جریان زنان مکه رابطه شان را با خدیجه قطع و او را تنها گذاشتند. حضرت رسول در آن موقع ۲۵ سال و خدیجه بنا به اقوال مختلف بین ۴۰ تا ۲۸ سالگی بوده اند. برای اطلاع کامل به کتب مربوطه مراجعه شود. او اولین همسر رسول خدا بود و تا وقتی که حیات داشت هیچ زن دیگری اختیار نکرد و ثمره این ازدواج، دو پسر بنام قاسم و عبدالله که هر دو قبل از بعثت پیامبر از دنیا رفتند و ۴ دختر بنام زینب، ام کلثوم، رقیه و فاطمه زهرا سلام اله علیها بود. فاطمه زهرا، بعد از بعثت به دنیا آمد.
شمه ای از فضایل حضرت خدیجه اولین زنی که در نزد پیامبر از احترام و محبوبیت خاصی برخوردار بود. ۱- حدیث مشهوری میان اهل شیعه و اهل سنت است که پیغمبر فرمود: از مردان گروه زیادی به کمال رسیدند ولی از میان زنان فقط چهار زن که عبارتند از: آسیه دختر مزاحم (زن فرعون)، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله و سلم. ۲- و نیز فرمود: بهترین زنان بهشت چهار زن هستند: مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمد ص، آسیه دختر مزاحم. ۳- در تفسیر عیاشی از امام باقر علیه السلام، از رسول خدا روایت است که فرمود: درشب معراج چون بازگشتم، از جبرئیل پرسیدم آیا حاجتی داری؟ جبرئیل گفت: خدیجه را از طرف خداوند و از جانب من سلام برسان. ۴- او یک همسر فداکار و ایثارگر، بهترین یاور برای رسول خدا و در تمام مشکلات و سختی های پی در پی و تبعیدها و محاصره های پیامبر، قوی ترین پشتییان و همراه او بود. اموال خود را در راه اهداف الهی همسرش و گسترش و تقویت اسلام، بخشش کرد و با ثروت بسیارش در راه تثبیت و پیشرفت اسلام، بسیار موثر بود. ۵- او زنی با کمال و با شخصیت و با فضیلت بود و از همین رو از زنان دیگر ممتاز و پیامبر خدا او را بسیار دوست می داشت.
برخی وقایع دوران زندگی حضرت خدیجه با رسول گرامی اسلام ۱- تجدید بنای خانه کعبه و حکمیت رسول خدا که در ۳۵ سالگی رسول اکرم اتقاف افتاد (مراجعه به کتب مربوطه) ۲- مبارزه با بت پرستی و اختلاف بین بت پرستان، توسط مردان و سران جامعه آن روز ۳- بعثت رسول اکرم و پیغمبری آن حضرت ۴- جنگ های پیغمبر
وفات؛ مدفن حضرت خدیجه مدت ۲۵ سال در خانه پیامبر اسلام زندگی کرد و وی در سال دهم بعثت در دهم ماه رمضان و به مدت کوتاهی بعد از وفات "ابوطالب" عمو و سرپرست پیغمبر از دنیا رفت. آن سال را "عام الاحزان" سال اندوها گفته اند. مرقد او در «حجون مکه» در قبرستان ابوطالب کنار قبر عبدالمطلب، ابوطالب و عبدمناف می باشد.
قرآن حبل المتین محصولی است 4 ساله که در سال 87 طرح اولیه و در سال 88 نسخه اولیه عرضه گردید و به واسطه استقبالی که از این محصول شد تا اکنون روند توسعه و پشتیبانی آن تداوم پیدا نموده است. امیدواریم در اولین نسخه ویژه سازی شده آندروید، این توفیقات ادامه پیدا کند.
افتخارات کسب شده: -- حائز رتبه دوم در بخش فرهنگی جشنواره سالیانه پردیس آزمایشگاه خدمات ارزش افزوده دانشگاه صنعتی شریف - شهر تهران آذرماه 92 -- حائز رتبه اول در بخش تلفن همراه جشنواره بين المللي نرم افزارهاي قرآني - شهر قم اسفندماه 89 -- نرم افزار برگزيده در اختتاميه جشنواره هاي 22 گانه منظومه آيات - تهران اسفندماه 89 -- حائز رتبه دوم در بخش بهترين اثر مبلغ و مروج اسلام و معارف اسلامي در سومين جشنواره بين المللي رسانه هاي ديجيتال - تهران مهرماه 88
جهت مشاهده تصاویر محیط برنامه و دانلود به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.
این نرم افزار که محصولی است 4 ساله در سال 1389 برای اولین بار عرضه گردید، به واسطه استقبالی که از این محصول شد تا اکنون روند توسعه و پشتیبانی آن تداوم پیدا نموده است. امیدواریم در اولین نسخه ویژه سازی شده آندروید، این توفیقات ادامه پیدا کند.
از موفقیت های ارزنده ای که از آن خود کرد می توان به کسب عنوان "بهترین اثر مبلغ و مروج اسلام" در چهارمین جشنواره بین المللی رسانه های دیجیتال تهران در سال 89 اشاره نمود .
جهت مشاهده تصاویر محیط برنامه و دانلود به ادامه مطلب مراجعه فرمائید.